اولین قاصدک
سلام سه قلوهای من الهی فدای چشمای قشنگتون بشم ماهکهای مامان، گلهای مامان، عشق های مامان، زندگی های مامان، شب و روزهایی مامان دوستتون دارم دوستتون دارم دوستتون دارم
بالاخره بعد از سه ماه عذاب و نق نق و بی قراری یه دون از دندونهای تو رادمان گلکم درومد سه شب بود که هر نیم ساعت به نیم ساعت از خواب بیدار میشدی و گریه میکردی تا بالاخره روز 18/5/90 صبح بعد از یه گریه نیم ساعته دیدم که یه چیز کوچیک از لثه های قشنگت زده بود وای دیدم که اولین دندونت درومده انقدر خوشحال شدم که خودم یه جیغ بلند زدم که شما ترسیدید و سه تایی زدید زیر گریه
دندون رادمهرم و تو روژانم درنیومده شما هنوز تو نق بسر می بردید راستی پسرای مامان یاد گرفتید غلط بزنید و تو روژانم هنوز بجز نشستن و رقصیدن کار دیگه ایی نمی کنی بابا پس کی میخواد سینه خیر یا چهار دست و پا برید دیگه داره هشت ماهتون تموم میشه؟؟؟
جیگرای من هر روزی که میگذره شما خوردنی تر دوست داشتنی تر جیگرتر میشید و کارایی مکنید که آدم می خواد درسته قورتتون بده وقتی شب بابا میاد میگه سلام رادمهر و روژان دست و پا میزنید و میخندید ولی رادمان انگار نه انگار ولی وقتی بابا تو رو رادمان بغل میکنه انگار خدا دنیا رو بهت داده انقدر خوشت میاد که نگو
راستی روژانم الان یه هفته ایی میشه که پشت سرتو میگری و میکنی انگار می خواره چند بار هم بردمت دکتر امشب هم انگار پست سرتو با ناخونات کندی که قرمز شده بود و جوش های خیلی ریز زده بود که زنگ زدم به دایی حسین اومد ما رو برد بیمارستان بخش اورژانس که دکتر اورژانس دکتر به یه چیزی حساسیت داری و یه پماد برات داد ایشالا که چیزی نباشه رادمهر گلم مامان لاغر و ضعیف شدی ایشالا بحق این شبهای احیا مادر این بالا آوردنهای مداومت خوب بشه که خیال من از بابت سلامتیت راحت بشه گلم
خدایا پروردگارا الهی متشکرم متشکرم متشکرم دوست دارم بخاطر همه چیزهایی بهم دادی و ندادی
همسرم عزیزم تو هم خیلی دوست دارم بیشتر از نی نی هامون و بیشتر از خودم و کمتر از خدای مهربون تو تنها کسی هستی البته بعد از خدای مهربون که پا به پای من تو این هشت ماه واقعا" سخت سخت سخت تو فراز و نشیب بی خوابی عصبانیت مریضی نق نق و گریه نی نی ها کنارم بودی دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم